لطفا خودتان را معرفی کنید: ( نام. رشته و مقطع تحصیلی. شهر محل تولد. نام دانشگاه. المپیادی یا جشنواره‌ای؟ چه دوره‌ای؟ وضعیت شغلی؟ )

یوسف شلاگه هستم، متولد یازدهم دی ماه سال هفتاد و چهار. در شهر میانرود از توابع شهرستان دزفول به دنیا آمدم. مدرسه را در هفت تپه شروع کردم تا اینکه به دزفول نقل مکان کردیم و من دوران راهنمایی و دبیرستان را در مدرسه ی استعداد های درخشان شیخ انصاری (سمپاد) گذراندم. در دومین دوره المپیاد دانش آموزی نانو مدال نقره و دوره های سوم و چهارم آن مدال طلا را کسب کردم و در سه دوره ی بعدی به عنوان استادیار و بخشی از تیم در کنار بچه ها بودم. از سال نود و سه در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی مشغول به تحصیل شدم و دوران دو ساله کارورزی ام از شهریور ماه امسال شروع شده است. کارهای مختلفی تا به حال کردم، چه کار ترویجی مانند تدریس، تالیف و طراحی سوال؛ و چه پروژه های اجرایی در حوزه نانو چه در سایر حوزه ها.

در مورد فعالیتهای جانبی درس و دانشگاه و جشنواره ها یا مسابقاتی که شرکت کردید نیز توضیح مختصری بدهید.

فعالیتهای جانبی را میتوان به چند دسته تقسیم کرده که یکی از آنها فعالیتهای مربوط به نانو است، که خود این فعالیت ها نیز به چند بخش تقسیم می شوند. پروژه ای که در حال حاضر در کمیته نساجی در آن مشغول به کاریم و پروژه ای که در حوزه نانو پزشکی و پانسمان های نانوساختار در مراحل ثبت پتنت و نوشتن مقاله همه مربوط به بخش پژوهشی نانو هستند. بخش دیگر فعالیت های اجرایی است که در واقع قبل از تشکیل کانون برگزیدگان همکاری ام را با ستاد نانو و باشگاه نانو شروع کردم و بعد از تشکیل کانون نیز، دو سال اول دبیر کارگروه حمایت و جذب منابع مالی و سال سوم دبیر شورای سیاست گذاری بودم و امسال هم عضو شورای سیاست گذاری می باشم. به غیر از این مسئولیت ها در موقعیت های مختلف وظایفی به عهده ام بوده است، مثل اولین دوره آموزشی کانون که در قزوین برگزار شد، طرح سفیران توانا، و در هر سه بخش شیمی، فیزیک و زیست کتاب نانو دبیرستان که در حال تالیف بود فعالیت داشتم. در دانشگاه هم سعی کردم طبق توصیه بزرگان در کنار فعالیت های علمی (که با توجه به اینکه ما پزشکان با جان آدمها سر و کار داریم مسئولیت سنگینی بر دوشمان است)، فعالیت های فرهنگی هم در سطح خوابگاه، دانشگاه و شهر تهران داشته باشم تا در مرحله اول خودم یاد بگیرم و در نهایت نیز در حد توان موثر واقع شوم. جدید ترین کاری که شروع کرده ام با توجه به این در دوسال آخر تحصیل می برم پایان نامه ام است که موضوع آن بهبود زندگی کودکان مبتلا به تالاسمی است.

شروع موفقیت های خودتان را تقریبا از چه سنی میدانید؟

قطعا برای هر موفقیتی اتفاق های پیشینه دار زیادی می افتد ولی فکر می کنم در پایان دوران راهنمایی که تحت تاثیر صحبت های یکی از معلم هایم، پس از مدتی که واقعا علاقه ام به درس کم شده بود باز به درس خواندن رو آوردم و نمود آن از اول دبیرستان بود، شروع موفقیت هایم باشد.

در طول مسیرتان با چه موانع و سختی هایی مواجه بودید؟ از چه سازمانها و یا چه افرادی کمک گرفتید؟

موانع و سختی ها همیشه زیاد بوده است. شاید در حوزه ای کار شود و مورد تمسخر قرار گیریم، شاید خانواده ها حمایت نکنند، یا آموزش و پرورش حمایت نکند و مدرسه بگوید فقط به فکر کنکور باش! ولی الان که فکر می کنم می بینم مانع اصلی در درون ماست. بی شک همه به حمایت های مادی و معنوی نیاز دارند اما خیلی ها هم تحت شرایط مشابه به موفقیت رسیده اند، پس به خودمان بستگی دارد.

قطعا افرادی که در باشگاه و ستاد نانو به من کمک کردند در مسیر نانویی من خیلی موثر بودند. معلم های مدرسه بدون چشم داشت به من کمک کردند. آقای شهروزیانفر، استاد نانوی من، و رئیس پژوهسرا و مخصوصا خانواده ام نیز مرا خیلی حمایت کردند، که شاید بدون هیچ کدام از اینان در جایگاه امروزم نبودم. همانطور که گفتم یک موفقیت دستاورد یک نفر نیست و عوامل زیادی دست در دست هم دارند.

چه اشتباهاتی داشتید که اگر برگردید از انجام آنها صرف نظر می کنید؟

یکی از اشتباهاتم طرز نگاه من به شرایط بود. بهتر بود به جای اینکه بخواهم موانع را بیرون از خودم ببینم و دلیل بعضی کم کاری ها و کار نکردن ها و یا کم انرژی گذاشتن را به عواملی غیر از خودم نسبت بدم، باید سعی می کردم ببینم من چطور می توانم با این قضایا روبرو بشوم و اثرات آنها را کم یا خنثی کنم! این مهم ترین چیز بود که الان هم در زندگی امروزم سعی می کنم با این دید جلو بروم! مورد بعدی اتلاف انرژی هایی بود که داشتم. فکر می کنم باید سعی می کردم زودتر به مسیر علمی و تخصصی تحصیلی خودم و کاری که در آینده می خواهم بکنم برسم تا انرژی ام در جاهایی صرف نشود که به اندازه ای که باید به آینده ام کمک نمی کنند. من در این ۵ سالی که از دانشگاهم گذشت کارهای پراکنده ی زیادی داشتم و شاید بهتر بود سازماندهی بیشتری به برنامه های زندگیم بدهم.

مورد بعدی که بسیار مهم است مقایسه خودم با دیگران بود. مقایسه باعث نوعی رقابت و تلاش واهی برای بهتر بودن ایجاد می کند که در بعضی موارد آسیب زننده است! باید کاری که فکر می کنیم درست است را انجام دهیم، به همان شیوه که هستیم.

چه فعالیت هایی انجام دادید که اگر برگردید باز هم حتما انجام میدهید و الان از انجامشان خوشحال هستید؟

یکی بحث تغییر رشته ام به تجربی بود در پایان سال دوم دبیرستان که باعث شد مسیر زندگیم عوض شود. من بعد از سال اول دبیرستان واقعا فکر میکردم به رشته های ریاضی علاقه دارم اما همین که یک سال از زیست شناسی دور شدم دیدم که چقدر دلم برایش تنگ شده است و در واقع علاقه ی اصلی من علوم مرتبط با زیست شناسی بود. مورد دیگر اینکه باز هم در المپیاد دانش آموزی نانو شرکت می کردم. از دیگر فعالیت هایی که از آن ها پشیمان نیستم انجام دادن فعالیت هایی بود که جنبه علمی نداشت. به مدد این فعالیت ها بود که در طول تحصیلات دانشگاهیم، تجربه های خوب مدیریتی و اجرایی پیدا کردم. شاید اگر میتوانستم به گذشته برگردم تغییرات کوچکی در آن ها ایجاد کنم ولی در کل خیلی برایم مفید بود.

چه کارهایی بوده که به هر دلیلی نتوانستید انجام بدهید ولی اگر برگردید حتما انجام می دهید؟

سعی می کردم به علایقم بیشتر بپردازم هر چند خیلی مواقع شرایط اجازه نمی داد. حالا چه علایق علمی مثل کارهای عملی بیشتر در دوران دانش آموزی و چه غیر علمی (بیش از همه هنر، ورزش و مسافرت)، که با دید آن دورانم موانعی برای پرداختن به علایقم می دیدم اما الان میفهمم موانع بزرگی نبودند.

در طی مسیر چه چیزهایی به شما انگیزه میداد و باعث ادامه مسیر می شد؟

به نظرم چیزی که بیشترین انگیزه را ایجادمی کند حس خوبیست که بعد گذاشتن وقت و انرژی یا هزینه ای بر روی کار، آن را احساس می کنیم. این احساس جدای نتیجه ی کار، مقام و مدال یا تشویق بقیه است. حس خوب من این بود که ته دلم می دانستم این مسیر درست است و باعث می شد تحمل شب بیداری ها و سختی ها برایم راحت و حتی لذت بخش بود! البته قطعا تشویق دیگران مثل خانواده و دوستان یا کسب مقام و رتبه هم لذت بخش است اما حس بهتر شدن و خوب بودن بیشترین انگیزه را در انسان ایجاد می کند.

ایده فعالیت هایتان از کجا به ذهنتان رسید؟

خب منابع متفاوتی داشتند. ممکن است در یک طوفان فکری شرکت کنم و کار جمعی باشد، افراد نظراتشان را می گویند تا بالاخره یک ایده شکل می گیرد. یا ممکن چیزی را ببینیم و یا در یک سخنرانی، فیلم یا مستندی ایده ای در ذهنم جرقه بخورد. ولی به طور کلی من شخصا سعی میکنم خودم را در فضای یک کاری قرار دهم. هنگامی که مطالعه کنیم، با افراد بحث کنیم یا فیلم و مستند ببینیم اتوماتیک شاخک های ذهنمان تیز می شود و ایده های جدید به فکرمان خواهند رسید. برای نمونه ما در شروع کارمان در کمیته نساجی دید خیلی بازی نداشتیم ولی کم کم متوجه شدیم چقدر در سایر زمینه ها می شود از این محصول و ویژگی کمک گرفت. مثلا بیمارستان که میرفتم ناخودآگاه گوش و چشم و ذهنم حساس بود به اینکه زخم پوش ها خصوصا زخم پوش های انعقادی کجاها به کار می آیند. اگر در فضای خاصی نباشیم ایده ی اصیلی به دست نمی آید.

علاقمند به فعالیت گروهی هستید یا فردی؟ در حال حاضر گروه دارید؟

بستگی به نوع فعالیت دارد، ولی ترجیحم کار جمعی است. نه حتما نفر اول تیم اما دوست دارم مسئولیت خوبی داشته باشم چون بسته به تخصص ممکن است فقط گوشه ای از کار را به عهده بگیرم. رهبری کردن را دوست دارم ولی نه همیشه، باید ببینم با همه جوانب کار آشنایی دارم یا نه. مزایای کار تیمی زیاد است. اینکه هر کدام از اعضا یک واحد توان بگذارند خیلی بهتر از این است که همان یک واحد را بخواهند جدا جدا انجام دهند. با زمان کمتری می توانند در کارهای بیشتری شریک شوند و اینکه علاوه بر هدف مشخص آن کار خیلی چیز های دیگر در کنار هم یاد میگیرند.

فقط در صورتی که زمان محدود باشد، کار بدون نیاز به تیم  باشد یا موضوعی که خیلی حساسیت بالایی برایم داشته باشد کار فردی را ترجیح می دهم تا تمام تمرکزم را به کار گیرم و کار را تحویل بدهم.

در مورد دیدار اخیر با رهبر انقلاب بگویید.

در سال اول یا دوم دانشگاه که بودم، فعالین حوزه ی نانو در دیداری خدمت رهبر انقلاب رسیده بودند که متاسفانه نتوانستم در آن دیدار حاضر باشم و واقعا حسرت خوردم. الحمدلله که این بار توفیق این را داشتم که خدمت رهبر انقلاب برسم. موقعی که تاریخ دیدار اعلام شد، خیلی خوشحال شدم. چند روز بعد در کانال اطلاع رسانی این دیدار اعلام شد که کسانی که می خواهند در این دیدار صحبت کنند اسامی خود را اعلام نمایند. بعد از آن اعلام شد که باید متن صحبت های خود را ارسال کنیم تا افراد نهایی انتخاب شوند. متنم را نوشتم و ارسال کردم اما امید زیادی نداشتم که انتخاب شود. چون آن را در اتوبوس دزفول به تهران و بعد در تهران و لا به لای کارهای اداری خود نوشتم و فقط با یکی از دوستان متن را چک کردم. شب قبل از دیدار بود که به من اطلاع دادند متنم تایید شده و فردا جزو افرادی هستم که در محضر رهبر انقلاب صحبت خواهم کرد. من که میخواستم بخوابم از ذوق این خبر خوابم نبرد و شروع کردم متنم رای روی کاغذ بنویسم چون پرینت آن را در دست نداشتم. صبح که وارد بیت شدیم و دوستان کانونی متوجه این خبر شدند شوخی های خود را شروع کردند.یکی از دوستان گفت من کنارت نمیشینم چون معلوم نیست میخواهی چه چیزهایی بگویی! دیگری می گفت من وسط صحبت هایت تو را به خنده می اندازم! بعد از گرفتن مصاحبه ها، از اوضاع مجلس متوجه شدیم که لحظه ی دیدار نزدیک است. رهبر انقلاب وارد شدند و مراسم شروع شد. خیلی خوشحال بودم که پس از آن دیدار که نتوانستم حضور داشته باشم، الان رهبر خود را از نزدیک می بینم. نوبت به صحبت رسید و بعد از آن، خدمت ایشان رسیدم. لحظاتی که خدمت رهبر انقلاب رسیدم و صحبت کردیم از شیرین ترین و تکرار نشدنی ترین لحظات زندگیم بودند.

 

آیا با فعالیت های مختلف ستاد نانو در خصوص تجاری سازی یا زمینه فعالیت هایتان آشنایی دارید؟ چه کمک ها و تسهیل گری هایی بیشتر مورد نیازتان است؟

بله تا حدی که در فعالیت ها بوده ام آشنایی دارم. با توجه به اینکه بیشتر در حوزه ی نانوپزشکی فعالیت دارم نیاز دارم فکر می کنم باید ارتباط بهتری با وزارت بهداشت گرفته شود و تصویر دقیق تری نسبت به این حوزه چه در ستاد چه در افراد فعال در حیطه پزشکی شکل گیرد. البته در وهله اول وظیفه خودم است که نقش خوبی در این ارتباط ایفا کنم ولی از ستاد انتظار دارم بیشتر وارد این زمینه شود چون از جهات مختلف مورد نیاز کشور است.

کانون برگزیدگان باشگاه نانو را از دید خودتان تعریف کنید و بگویید چه انتظاراتی از این مجموعه دارید و شما چه خدمتی می‌توانید برای آن انجام دهید؟

مجموعه کانون برگزیدگان باشگاه نانو گلچینی از افرادی است که در دوران تحصیل دانش آموزی علاقه و مهارت خود را نشان داده اند و از یک سری فیلتر عبور کرده اند و الان در کنار هم قرار گرفته اند تا از پتانسیل این گروه و حمایت های ستاد در ایفای نقش و توسعه فناوری کشور سهیم شوند. مجموعه ای برای تربیت نیروهای انسانی تا برای خودشان و کشورشان مفید باشند و با وجود تمرکز بیشتر در حوزه فناوری نانو، هدف اصلی شان رشد همه جانبه است. تحقق این هدف نیازمند هم فکری و به اشتراک گذاری آموخته هاست که با وجود کارگاه های هم افزایی قدم خوبی به این سمت برداشته شده است و هنوز جای تلاش بسیار دارد. با توجه به اینکه نانو یک علم بین رشته ای است، همه ی ما اعضای کانون می توانیم در کنار هم کارهای مختلفی انجام دهیم؛ مثلا مطالعه کنیم، کتاب ترجمه کنیم و یا پروژه انجام دهیم. نهایتا کانون چیزی به جز اعضای خودش نیست و این ما اعضا هستیم که هم خدمات دهنده ایم هم خدمات گیرنده.

کلام آخر؟

با توجه به اوضاع فعلی، کشور با چیزی که باید باشد اختلاف دارد. لازم است به این باور برسیم که کاری از دست دیگری ساخته نیست و اگر هم از دست کسی بربیاید برای ما انجام نمی دهد و ما باید فکر خودمان و مملکت خودمان باشیم. از الان باید فکر کنیم که در سنین سی چهل سالگی در کجای این پازل می خواهیم قرار بگیریم و نقش مفیدی ایفا کنیم. همان طور که اعضای کانون در سن کمتری شروع فعالیت های علمی کردند (نسبت به کسانی که در مقاطع دکتری و ارشد شروع به کار کرده اند) بهتر است که در مسائل کلان هم بزرگتر فکر کنیم و دید گسترده تری داشته باشیم تا ملزومات و مقدمات آینده را از امروز بچینیم. در مجموعه کانون برگزیدگان باشگاه نانو هم به دنبال همین هدف هستیم که قطعا به کمک هم هدفی دست یافتنی است.

در نهایت تشکر می کنم بابت وقتی که در اختیارم قرار گرفت امیدوارم این صحبتها کمک کننده باشد!

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

بعد از ثبت نام در سایت لطفا وارد حساب کاربری خود شده و اطلاعات پروفایل خود را تکمیل کنید.

اگر رمز عبور حساب کاربری خود را فراموش کرده اید لطفا نشانی ایمیلی که در موقع ثبت نام ارائه کرده اید را در کادر زیر وارد کرده و روی گزینه ادامه کلیک کنید.