نظرسنجی

لطفا خودتون رو معرفی کنید: ( نام. رشته و مقطع تحصیلی. شهر محل تولد. نام دانشگاه. المپیادی یا جشنوارهای؟ چه دورهای؟ وضعیت شغلی؟ )
به نام خدا. فاطمه خسرونژاد هستم. دانشجوی سال اول کارشناسی ارشد. گرایش انتخاب و شناسایی مواد. دانشگاه صنعتی شریف. اصالتا ساکن نیشابور بودم. در دوره های چهار و پنج حائز مدال برنز و طلا شدم. در پنجمین و ششمین دوره جشنواره دانش آموزی هم مقام های سوم در بخش آموزشی و دوم در بخش سنتز را کسب کرده ام. در حال حاضر کارگزار ستاد نانو در صنعت اسباب بازی هستم و به طور پاره وقت تدریس نانو را در سطح دانش آموزی و گاهی هم دانشجویی انجام میدهم.
در مورد فعالیتهای جانبی درس و دانشگاه و جشنواره ها یا مسابقاتی که شرکت کردید نیز توضیح مختصری بدهید.
خب من از همان ابتدای دوران دانش آموزی ام علاقمند به تجربه حوزه های مختلف بودم. در دوران دانش آموزی هم مقام های مختلفی در مسابقات فرهنگی، قرآنی و هنری کسب کرده بودم. از حدود ۱۵سالگی حفظ قرآن را شروع کردم و هنوز هم درحال ادامه ی آن هستم. در دانشگاه هم در کنار فعالیت های درسی، یک پروژه پژوهشی با کمیته نساجی کانون برگزیدگان باشگاه نانو داشتم که در حال حاضر در مرحله ثبت اختراع و نگارش مقاله است. فعالیت های اجتماعی و فرهنگی را هم به اندازه ای که وقتم اجازه بدهد انجام میدهم. به طور مثال ما در خوابگاهمان طرحی به نام طرح پشتیبان داریم که هرکدام از اتاق های ورودیها یک پشتیبان دارد که به اعضای آن اتاق از نظر درسی و مشکلات روحی و عاطفی کمک میکند. من چهارسال است که در این طرح مشارکت کرده و ازین طریق سعی میکنم به دوستان ورودی خوابگاهی خودم کمک کنم.
شروع موفقیت های خودتان رو تقریبا از چه سنی میدانید؟
شاید خیلی سخت بتوانم سن مشخصی را برای آن بیان کنم. ولی پدر و مادر من از همان سنین ابتدایی مرا به اردوهای مختلف میفرستادند و سعی میکردند که مرا به مستقل شدن تشویق کنند. آنها همچنین سعی میکردند به من کمک کنند تا خودم برای برنامه های زندگی ام تصمیم بگیرم و برنامه ریزی کنم. همچنین از همان ابتدا ما را با محیط هایی مثل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و بعدها پژوهشسرای دانش آموزی نیشابور آشنا کردند وهمواره دراین مسیرهمراه ما بودند و تمام این ها باعث شد تا من از همان دوران نوجوانی در مسیر علم وپژوهش قرار بگیرم و لذا فکر میکنم موفقیت های من هم از همان زمان ها شروع شد.
در طول مسیرتان با چه موانع و سختی هایی مواجه بودید؟ از چه سازمانها و یا چه افرادی کمک گرفتید؟
حقیقتش سال ۸۷ که من از طریق دبیر علومم با نانو آشنا شدم هنوز هیچ کتابی برای آشنایی نانو ویژه دانش آموزان در دسترس نبود. سایت باشگاه نانو هنوز در اولین نسخه خود قرار داشت و یکجورهایی تنها منبع آموزش نانو بود. یادم میآید سال۹۰ که در اولین همایش دانش آموزی نانو شهرستان شهرضا شرکت کردم و باشگاه نانو آنجا غرفه داشت و من برای اولین بار در آنجا توانستم کتاب و یک سی دی آموزشی نانو تهیه کنم. بعد در نمایشگاه ملی نانو ۹۰ هم شرکت کردیم و باز آنجا هم در غرفه باشگاه توانستم چند کتاب آموزشی تهیه کنم. در همان سال ها بود که تصمیم گرفتم در المپیاد نانو شرکت کنم. آن موقع هنوز کتاب مقالات سایت باشگاه نانو چاپ نشده بود و من تک تک مقالات را از سایت باشگاه گرفتم و در یک فایل ورد کپی کردم و بعد با پرینتر خانه پرینت گرفتم! حدود ۵۰۰صفحه شد و پرینترمان تا مرز سوختن رفت! سال سوم راهنمایی و اول دبیرستان در المپیاد شرکت کردم اما قبول نشدم. سال دوم دبیرستان بود که طرحم در جشنواره دانش آموزی نانو قبول شد. رفتار مهربانانه و دلسوزانه مسئولین غرفه باشگاه و دیدن فیلم المپیاد سال قبل، من را مصر کرد که حتما در المپیاد بعدی قبول شوم! آن سال تازه کتاب مجموعه مقالات هم چاپ شده بود و کمی کار مرا راحت کرد. در آن زمان ما معلم نانو نداشتیم. یک نفر مدرس در مشهد بودند (جناب آقای بخشی که همواره خودم را مدیون زحماتشان می دانم) که من برای اینکه بتوانم کلاس نانو در نیشابور تشکیل دهم خودم به پژوهشسرا میرفتم و به تک تک بچه ها زنگ میزدم که به کلاس بیایند. آن روزها واقعا برای من که یک دختر ۱۶ساله بودم سخت بود. هیچ کس هنوز دیدی از نانو نداشت و تقریبا کسی به من کمک نمیکرد. شاید تنها کسی که به من کمک کرد مدیر پژوهشسرا بود که به من اجازه داد درصورت استقبال بچه ها کلاس را تشکیل دهم. خلاصه من یک جورهایی مجبور بودم نانو را از صفر در نیشابور پایه گذاری کنم تا خودم بتوانم استفاده کنم! خوب یادم هست که با چه شوقی سرکلاس های اقای بخشی مینشستم و همیشه درسهای جلسه قبل را میخواندم و جواب سوالات را میدادم! یا حتی یادم هست که مقالات را روی کاغذهای استیک نوت رنگی خلاصه میکردم و به دیوار اتاقم میچسباندم و خلاصه دیوارم شبیه جدول تناوبی عناصر شده بود. ازین دست خاطرات زیاد دارم ولی پیگیر بودن آن روزهایم و حمایت همیشگی خانواده ام باعث شد تا من ناامید نشوم و این مسیر را ادامه بدهم. نتیجه هم به لطف خدا بسیار عالی بود. من توانستم در سال دوم دبیرستان در المپیاد نانو قبول شوم و پس از من حدود چهارنفر دیگر هم از نیشابور وارد مسیر المپیاد نانو شدند و یا چندین نفر بودند که به جشنواره راه پیدا کردند و این برای من خیلی خوشحال کننده بود که آن سختی هایی که کشیدم باعث شد تا مسیر نانو در نیشابور باز شود.
همانطور که گفتم دراین مسیر پدر و مادرم همراهی بی نظیری بامن داشتند. از بردن من به کلاسها و جشنواره نانو در تهران و حمایت از کارهای پژوهشی من که وقتی فکر میکنم میبنیم واقعا در نوع و زمان خودش بی نظیر بود. مدیر پژوهشسرایمان(مهندس زراعتی) و آقای بخشی هم خیلی برای ما زحمت کشیدند.
چه اشتباهاتی داشتید که اگر برگردید از انجام آنها صرف نظر می کنید؟
راستش من همیشه سعی میکنم در مورد تصمیماتم فکرکنم تا کمتر دچار اشتباه شوم ولی چون شخصیت عجولی دارم این عجول بودن در عین مزایایی که دارد و باعث می شود کارهایم سریع پیش برود گاهی هم کار دستم می دهد و مرا از رفتار و اعمالی که کردم پشیمان می کند. به همین خاطر سعی کردم تا این عجله را کمتر کنم. ولی در کل از مسیری که آمده ام راضی ام. شاید اگر برگشتم تنها کاری که می کردم این بود که بیشتر کتاب میخواندم!
من اخیرا شروع به ورزش کردن نیز کرده ام و این هم موردی است که فکر میکنم ای کاش زودتر به فکر آن می افتادم چون واقعا از وقتی ورزش میکنم احساس سلامت جسمانی و نشاط بیشتری دارم.
چه فعالیت هایی انجام دادید که اگر برگردید باز هم حتما انجام میدهید و الان از انجامشان خوشحال هستید؟
خب من در دوران دانش آموزی خیلی کتاب میخواندم. این کتاب ها در زمینه های مختلف علمی و مذهبی و اعتقادی بود و بعدها در دانشگاه چه آن دانسته های علمی و چه اعتقادی خیلی به کارم آمد! تمام مهارتهایی که در دوران دانش آموزی و به ویژه المپیاد نانو کسب کردم باعث شد تا در دانشگاه خیلی جلوتر از بقیه باشم و به جرات می گویم که بودن در مسیر المپیاد نانو بهترین تصمیم زندگی من بود که در تمامی جنبه های زندگی باعث پیشرفت من شد و اگر برگردم قطعا باز هم این مسیر را می روم.
حفظ قرآن و به طور کل بودن در مسیر قرآن هم از آن فعالیت هایی بود که از انجامشان بسیار راضی هستم.
همچنین پدر و مادرم از همان سنین ۹-۱۰سالگی مرا به کلاس زبان میفرستادند و من دوره کامل زبان را در مدرسه گذراندم که هم در مدرسه و هم بعدا در دانشگاه بسیار به من کمک کرد.
چه کارهایی بوده که به هر دلیلی نتونستید انجام بدید ولی اگر برگردید حتما انجام می دهید؟
شاید شنیدنش عجیب باشد اما اگر برمیگشتم قدری بیشتر ریاضی و فیزیک میخواندم! یعنی پیشرفته تر! و مسائل بیشتری حل میکردم چون بعدها و در دانشگاه دیدم که واقعا هرقدر انسان بیشتر بتواند مسائل ریاضی حل کند ذهن بازتری برای حل سایر مسائل هم خواهد داشت و برخلاف چیزی که انسان در دوران دانش آموزی فکر میکند ریاضیات بعدها در تمامی درسهایی که حتی فکرش را نمیکنیم هم به کار می آید. غیر ازین مورد چیزی به ذهنم نمی رسد و میتوانم بگویم تمامی کارهایی را که به آن ها علاقه داشتم در همان دوران و به یاری و همراهی پدر و مادرم انجام دادم.
در طی مسیر چه چیزهایی به شما انگیزه میداد و باعث ادامه مسیر می شد؟
در طی این مسیر واقعا همراهی پدر و مادرم به من انگیزه می داد. اینکه بتوانم از کارهایم نتیجه بگیرم و حاصل زحماتشان را جبران کنم. از طرفی وقتی میدیدم به یاری خدا هربار که برای موضوعی زحمت میکشم نتیجه میگیرم این خودش مرا برای انجام کارهای بزرگتر تشویق می کرد.
ایده فعالیت هایتان از کجا به ذهنتان رسید؟
همانطور که گفتم معلم علوم اول راهنمایی اولین بار مرا با نانو آشنا کرد. بعد از آن خودم از طریق سایت باشگاه نانو، اعلان های روی بردهای مدرسه و پژوهشسرا اخبار مرتبط را پیگیری میکردم و سعی میکردم تا در برنامه های مختلف شرکت کنم.
علاقمند به فعالیت گروهی هستید یا فردی؟ در حال حاضر گروه دارید؟
راستش بیشتر موقعها چون میبینم وقتی کار را تنها انجام میدهم به موقع تر و بهتر انجام می شود دوست دارم صفر تاصد کار را خودم انجام دهم ولی تجربه های اخیرم نشان داده که اولا انسان واقعا توان آن را ندارد که همه ی کارهایش را خودش انجام دهد و دوما اگر تیم خوب چیده شود و آدم ها خوب انتخاب شوند هم افزایی رخ می دهد و واقعا آدم تجربه های خیلی خوبی کسب می کند. لذا الان سعی میکنم به جای اینکه کارها را انفرادی پیش ببرم آدم های اطرافم را درست انتخاب کنم و وارد تیم هایی شوم که هم گروهی های خوبی داشته باشم.
آیا با فعالیت های مختلف ستاد نانو در خصوص تجاری سازی یا زمینه فعالیت هایتان آشنایی دارید؟ چه کمک ها و تسهیل گری هایی بیشتر مورد نیازتان است؟
بله. من در اولین دوره نانواستارتاپ شرکت کردم. با بقیه قسمت ها نظیر آیکن، نانومچ و.. هم آشنایی دارم. در کنفرانس اقتصاد نانو و دوره توانمندسازی سرمایه های انسانی نانو(که الان به نام کارنو شناخته می شود)هم شرکت کرده ام. مجموع اینها به من دید خوبی داد که میخواهم برای آینده ام چه کار کنم. هرچند به این نتیجه رسیدم که شاید آدم راه اندازی یک استارتاپ از صفر آن نباشم ولی در این مسیر با شبکه تبادل فناوری نانو آشنا شدم و الان که به صورت کارگزار کار میکنم از شغلم به عنوان کارگزار و کسی که شرکت های فناور داخلی را به شرکت های صنعتی برای حل چالش هایشان مرتبط میکند بسیار راضی هستم.
کانون برگزیدگان باشگاه نانو را از دید خودتون تعریف کنید و بگویید چه انتظاراتی از این مجموعه دارید و شما چه خدمتی میتوانید برای آن انجام دهید؟
اولین سال ورود من به دانشگاه یعنی سال۹۴ همزمان با تاسیس کانون بود و من از همان ابتدا در کانون حضور داشتم و در برنامه های مختلف آن شرکت می کردم. یک سال دبیر منابع انسانی بودم و دوسال هم در شورای سیاستگذاری حضور داشتم. بودن در جمع دوستانی که هرکدامشان از رشته ها و شهرهای مختلفی هستند و مهارت های مختلفی هم دارند فرصت بسیار بی نظیری ست و من هم افزایی این افراد را بارها مشاهده کرده و از آن استفاده کردم. به جرات میتوانم بگویم بهترین دوستان من در این سالها دوستان کانونی من بوده اند و از جمعشان چیزهای زیادی آموخته ام که همین برای من کافیست و انتظار خاصی ازین مجموعه ندارم. خدمتی که ما میتوانیم به کانون بکنیم این است که به میزانی که میتوانیم وقت بگذاریم تا پروژه های مختلف کانون پیش برود و سعی کنیم تا این جمع ارزشمند را در کنار هم حفظ کنیم. امیدوارم همانطور که من تلاش کردم در حد و توان خودم به رشد و توسعه کانون کمک کنم، باقی دوستان هم به وسط میدان بیایند و هرقدر میتوانند کمک کنند تا کانون بتواند هر روز بهتر از قبل شود. همانطور که کانونی که الان وجود دارد نسبت به ۴سال پیش پیشرفت چشمگیری داشته است.
ان شاءالله
کلام آخر؟
از شما بابت این فرصتی که به من دادید ممنونم.
یک توصیه هم به دوستان کانونی عزیز خودم دارم. من همواره سعی کردم در تعامل با جمع ارزشمندی مثل کانون و سایر جمع های باارزشی که میشناختم طوری رفتار کنم که اگر سالهای سال هم خواستم در این مجموعه بمانم مشکلی نداشته باشم. گاهی بعضی از رفتارهای نابجا در لحظه ممکن است صمیمیت بیشتری ایجاد کند یا به نظر ساده تر و راحت تر بیاید (مثل عدم مسئولیت پذیری در کاری که به ما محول شده است) ولی در تعامل بلند مدت باعث می شود که انسان آن جمع باارزش را به طور کل از دست بدهد.
چون پروژه های کوچک و بزرگی که از طریق کانون به اعضا پیشنهاد می شود واقعا فرصتی برای انجام مسئولیت های بزرگتر است و لذا خواستم به دوستان خودم هم توصیه کنم تا با مسئولیت پذیری و رفتار حرفه ای باعث شوند تا جمعشان پایدار بماند و همواره بتوانند در فضاهای کاری خیلی خوب مشغول شوند.
بعد از ثبت نام در سایت لطفا وارد حساب کاربری خود شده و اطلاعات پروفایل خود را تکمیل کنید.
اگر رمز عبور حساب کاربری خود را فراموش کرده اید لطفا نشانی ایمیلی که در موقع ثبت نام ارائه کرده اید را در کادر زیر وارد کرده و روی گزینه ادامه کلیک کنید.