لطفا خودتان را معرفی کنید:

رامیار رحیمی دره باغ هستم، در حال حاضر دانشجوی ترم سه علوم پزشکی دانشگاه کردستان و مدیر عامل شرکت راهین می‌باشم. در دوره‌های ششم و هفتم المپیاد دانش‌آموزی نانو شرکت داشتم.

در مورد فعالیت‌های جانبی درس و دانشگاه و جشنواره‌ها یا مسابقاتی که شرکت کردید نیز توضیح مختصری بدهید.

خب بنده از ابتدای دبیرستان معمولاً بیشتر در حاشیه درس بودم، در مسابقات فرهنگی هنری شرکت می‌کردم، همیشه رتبه برتر داستان‌نویسی بودم، معمولاً خودم مسئول برگزاری مسابقات علمی فرهنگی بودم و دو سال مسابقات داستان‌نویسی تیزهوشان‌های کردستان را برگزار کردم. در مسابقات ورزشی هم شرکت می‌کردم، کاپیتان تیم فوتبال بودم! سه تا مدال شطرنج هم دارم. یعنی تقریباً همه جا بودم و معدلم هم خوب بود. با ورودم به دانشگاه از فعالیت‌هایم در جشنواره خوارزمی یک مقاله پژوهشی نوشتم که به خاطرش سخنران برتر نوزدهمین کنگره علوم پزشکی کشور شدم، دانشجوی برتر دانشگاه شدم و در کنفرانس جهانی نانو ترکیه شرکت کردم ( عجیب اینکه این مقاله در خوارزمی رتبه نیاورد! که به نظرم این موضوع نشاندهنده‌ی اشکال در داوری خوارزمی است.) در حال حاضر نیز مسئول فناوری دانشجویی کمیته تحقیقات  علوم پزشکی کردستانم و در حال نوشتن یک مقاله با ایمپکت بالا نیز هستم.

شروع موفقیت‌های خودتان را تقریبا از چه سنی می‌دانید؟

من فکر می‌کنم بزرگترین شروع  موفقیت من قبولی در تیزهوشان بود، به دلیل اینکه از نظر من مدرسه‌های  تیزهوشان سنندج از بقیه مدرسه‌ها ده سطح بالاتر هستند به خاطر امکانات بیشتر، جو بهتر، معلم‌های بهتر و امکانات بیشتر. مثلا آشنایی با کلاس‌هایی مثل رباتیک که باعث شد خلاقیت در من روشن بشود. معمولاً شما وقتی در میان آدمهای باهوش و خلاق باشید، کم کم مثل آن‌ها خواهید شد.

البته همه چیز از آقای حمید اسدی شروع شد که مدرس نانو بودند و در شهرهای مختلف کشور سفر می‌کردند و من سال اول دبیرستان بودم که ایشان آمدند کردستان و با نانو آشنا شدم و شروع فعالیت‌های علمی بنده از اینجا رقم خورد. در المپیاد نانو و مهم‌تر از همه جشنواره خوارزمی شرکت کردم، که به نظرم اکثر موفقیت دانشگاهم را از بابت شرکت در جشنواره خوارزمی دارم، هرچند در خود جشنواره خوارزمی رتبه کسب نکردم!

در طول مسیرتان با چه موانع و سختی‌هایی مواجه بودید؟ از چه سازمانها و یا چه افرادی کمک گرفتید؟

به نظر من همیشه سختی هست اما نه اینکه مانع باشند! هر راهی سختی‌های خود را دارد و من کار آنچنان بزرگی نکردم که با سختی‌های آنچنان بزرگی مواجه شوم، ولی اصلی‌ترین سختی به نظرم خستگی و بی انگیزگی هست که خیلی از افراد به من انگیزه می‌دادند. مثلاً خیلی اوقات از المپیاد خواندن خسته می‌شدم ولی مدیرم جناب آقای نامدار آنقدر پیگیری می‌کردند که من اصلاً خجالت می‌کشیدم و برای المپیاد میخواندم. این از دبیرستان، و در دانشگاه سختی اصلی به نظرم ندانستن یک سری از چیزهاست که خوشبختانه کانون خصوصا در دوره قزوین خیلی چیزها به من یاد داد و کمک کرد و حدوداً استارت کارهای من خصوصا شرکتم از این دوره بود که خیلی از ایده‌ها به من داد. معمولاً هم خیلی از دوستانم کمک می‌گیرم، به ویژه دوستان کانونیم که هر کدام در یک سن و تخصصی هستند. مثل آقای کاتب صابر و فرهادپور.

چه اشتباهاتی داشتید که اگر برگردید از انجام آنها صرف نظر می کنید؟

اشتباه تا حدودی بوده ولی از هیچکدام پشیمان نیستم، اشتباهات و موفقیت هایم با هم من را به اینجا رسانده اند. و معتقدم خوش شانس بوده‌ام که این اشتباهات را زود انجام دادم و حالا انجامشان به آینده موکول نمیشود و متعلق به گذشته‌ام است.

چه فعالیت هایی انجام دادید که اگر برگردید باز هم حتما انجام میدهید و الان از انجامشان خوشحال هستید؟ و چه کارهایی بوده که به هر دلیلی نتونستید انجام بدید ولی اگر برگردید حتما انجام می دهید؟

هر کاری که الان انجام داده‌ام را اگر برگردم باز هم انجام میدادم! شاید تنها کاری که اگر برمی گشتم رها نمی‌کردم و ادامه میدادم رباتیک بود که در راهنمایی ربات مسیریاب می‌ساختیم و الان هم چیزی یادم نیست ولی دوست داشتم اینکار را رها نمی‌کردم. و یک چیزی که به تازگی به علت مشغله زیاد رها کردم رمان خواندن و داستان نویسی است که در نظر دارم حتماً دوباره اینکار‌ها را شروع کنم.

 

در طی مسیر چه چیزهایی به شما انگیزه میداد و باعث ادامه مسیر می‌شد؟

نمی‌خواهم بگویم به جای بزرگی رسیدم، ولی اینکه در حد خودم به جایی رسیدم که جای کوچکی هم هست به خاطر این بود که با به وجود آوردن یک حس غرور و خودخواهی خودم را از بقیه (کسانی که کار هر روزشان تفریح و بلاتکلیفی است) متمایز میدانستم. وقتی که ذره ذره موفقیت به دست میاوردم مثل فیدبک مثبت ترشح هورمون بود که ترشح هورمون خودش باعث ترشح بیشتر خودش می‌شود و باعث می‌شد نسبت به‌ به دست آوردن موفقیت حریص تر شوم، من با دانستن اینکه جواب کارهایم را گرفته بیشتر تلاش می‌کردم.

 

علاقمند به فعالیت گروهی هستید یا فردی؟ در حال حاضر گروه دارید؟

بیشتر علاقه‌مند به کار فردی هستم و اگر هم در گروهی کار می‌کنم دوست دارم رهبر باشم، دوست دارم با افرادی کار کنم که به نظرات من احترام بگذارند و خیلی بهانه نیاورند و سریع وظایفشان را انجام دهند. بیشتر استعدادم در مدیریت کردن کارهاست و به مدیریت کردن کارها علاقه دارم. مثلاً همایش برگزار می‌کردم ولی خودم فقط هماهنگی می‌کردم. بیشترین توانایی من در این است.

در مورد تاسیس شرکت خودتان کمی توضیح دهید.

از خیلی قبل‌تر دوست داشتم خودم کاری راه بیندازم. جرقه‌ی فعالیت‌های شغلی من با دیدن یک مستند که حدود چهار سال پیش ضبط شده بود، خورد. در آن چیزی دیدم که در حالت عادی توجه نمی‌کردم، و آن این حقیقت بود که یک کارمند به طور ایده‌آل دو میلیون تومان ماهانه درآمد دارد و با اضافه کار در یک سال می‌شود چیزی حدود سی میلیون تومان، پس زندگی کارمندی زندگی وام است. اما یک کارآفرین که با هیچ شروع کرده بود را در مستند مثال زد که سالانه صد میلیون درآمد دارد و حتی آقا بالاسر هم ندارد! به نظرم خیلی جالب بود و همان موقع بود که خواستم پزشکی را ادامه بدهم تا اگر زمین خوردم دست خالی نمانم ولی یک کاری هم راه اندازی کنم!

بعد از کنکور در دوره قزوین کانون شرکت کردم که بعد متوجه شدم یکی از بهترین دوره‌های کانون بود، خیلی خوب با کارآفرینی آشنا شدم و همان موقع در حین صحبت‌های دکتر حسینی نسب یک سری ایده روی کاغذ نوشتم‌ ( به شرکت هنوز فکر نکرده بودم)‌.

اصلی‌ترین قسمت ماجرا اینجاست. یکی از استادان من را به کمیته تحقیقات برد چون من قبلاً با کمک ایشان در خوارزمی شرکت کرده بودم، و ترم یک که بودم با کمتیه تحقیقات همراه با یک گروه دانشجوی خلاق به نمایشگاه اینوتکس آمدیم، من با دوستی به نام احمد فتوحی آشنا شدم و فهمیدم خیلی شبیه هم فکر می‌کنیم و ایشان از من خیلی با تجربه تر بود. من و احمد یک تیم شدیم و به کارخانه‌ای رفتیم که می‌توانستند اسپانسر مقاله من برای جشنواره ترکیه شوند. در کارخانه متوجه شدیم ماده خامی که در این کارخانه ساخته می‌شود طلاست و می‌شود هزاران اختراع آن داشت که من صرفاً مقاله های پژوهشی اش را نوشته ام. کمی بیشتر روی پروژه های فناورانه تحقیق کردم و با مرکز رشد دانشگاه آشنا شدم و تصمیم به تاسیس شرکتم در آنجا را گرفتم.  با احمد نیز روی یک سری از پروژه هایم کار کردیم. ترم بعد دبیر کمیته تحقیقات من را مسئول کمیته کرد و فناوری جزئی از کارم شد. البته متأسفانه اینقدر تمرکزم روی فناوری بالا رفت که از درس، داستان نویسی، پژوهش و تفریح باز ماندم.

جلوتر که رفتیم متوجه شدیم بعضی از پروژه ها رو فعلاً باید کنار بگذاریم و کارهای با کیفیت‌تری انجام بدیم اما با پروژه آموزش عملی نانو که با آقای خادم نیز مطرح کرده بودم، در مرکز رشد مستقر شدم. الان من شرکت داشتم و یک اتاق در یک ساختمان اداری نیز داشتم و با استخدام یک نفر نیرو رسما مدیرعامل شرکت بودم! و در این بین نیز نمایندگی باشگاه نانو را گرفتم و با یوسرن نیز همکاری می‌کردم. اینجا بود که متوجه شدم یوسرن عملاً کاری انجام نمی‌دهد، صرفاً از برندش درآمد دارد. تصمیم گرفتم یک کاری مثل یوسرن را فقط مختص به نانو انجام دهم و طی چندین جلسه دانشگاه را راضی کردم که بیاییم نانو را در بخش دانشجویی مثل بخش دانش‌آموزی در سنندج قوی کنیم. پس در راستای این هدف نئو در دل شرکت من به وجود آمد! فعلا مشغول برگزاری چند رویداد بزرگ هستیم که ممکن شدن آن‌ها کار خیلی فوق‌العاده‌ای است. و همینطور میخواهیم نمایندگی هایمان را در دانشگاه‌های دیگر بزنیم و ارتباط مفیدی به وجود بیاوریم و تا سطح بین‌المللی هم مشغول کارم. در شرکت یک پروژه فناوری نیز در حال ثبت است و اگر تمام کارها به خوبی پیش رود سال آینده یک کارگاه تولیدی هم خواهیم داشت. قابل توجه است که خودم نیز تصور نمی‌کردم که در کمتر از یک ماه بتوانم اینقدر شرکت را بالا بیاورم.

آیا با فعالیت های مختلف ستاد نانو در خصوص تجاری سازی یا زمینه فعالیت هایتان آشنایی دارید؟ چه کمک ها و تسهیل گری هایی بیشتر مورد نیازتان است؟

یک آشنایی کلی با ستاد نانو دارم ولی تا به حال به جز حمایت‌های کانون از ستاد حمایتی دریافت نکرده‌ام.

کانون برگزیدگان باشگاه نانو را از دید خودتون تعریف کنید و بگویید چه انتظاراتی از این مجموعه دارید و شما چه خدمتی می‌توانید برای آن انجام دهید؟ چه پیشنهاداتی برای بهبود کانون برگزدیدگان میدهید؟

کانون برگزیدگان به دید من جمعی از دوستان است که در گروهی جمع شده‌اند و برنامه‌های مختلفی را برگزار می کنند. ارزشمندترین بخش کانون همین دوستان است، نه فقط از جنبه ی احساسی بلکه از جنبه کاربردی نیز خیلی مفید است چون دوستانی داریم که هر یک در کار خودشان متخصص اند از پزشکی بگیر تا مهندسی! یکی دیگر از ویژگی‌های خوب کانون برگزیدگان محدودیت اعضا است و به نظرم عضوگیری از جشنواره یا به طور آزاد درست نیست و برخلاف تصور موجود این محدودیت اعضا یک ارزش است و با بزرگ شدن آن کارایی کانون کم می‌شود.

و نکته دیگر اینکه امیدوارم این اداری کردن امور از صمیمیت دوستانه نکاهد و جوگیر نشویم. انتظار دارم کمی دست از نوشتن سند و میثاق‌نامه برداریم و عمل کنیم، وقت تنظیم این برگه‌ها را روی گرفتن نتیجه از دوره‌هایی که دیدیم بگذاریم، یاد گرفتیم سند بنویسیم ولی کار نمی‌کنیم.  امیدوارم نظرها جهت‌دار نباشد و طوری رفتار نشود که بعضی افراد بیشتر در چشم بیایند.

خیلی از من بهتر برای کمک کردن در کانون هست اما من هم یک سری ایده‌ها (مثل صدور کارت عضویت، سامانه مدرسین و یا مدرسه تابستانه که باز هم به خاطر پیگیری‌های غیرعاقلانه عملی نشد اما در سنندج یک ضرب انجام دادم.) و هر کاری دیگری از من بربیاید یا خواسته شود انجام میدهم و آمادگی برگزاری دوره‌های کانون را نیز دارم.

کلام آخر؟

امیدوارم همه با هم در کانون موفق شویم، خیلی ممنون که به من فرصت صحبت کردن دادید.

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

بعد از ثبت نام در سایت لطفا وارد حساب کاربری خود شده و اطلاعات پروفایل خود را تکمیل کنید.

اگر رمز عبور حساب کاربری خود را فراموش کرده اید لطفا نشانی ایمیلی که در موقع ثبت نام ارائه کرده اید را در کادر زیر وارد کرده و روی گزینه ادامه کلیک کنید.